حسرت
دیروز با سحر و سپیده و نفیسه و... رفته بودیم کافی شاپ دو ریکا. سحر یه نی نی کوچولو داره که خیلی ناز و شیطونه. وقتی دیدمش بد جوری غصه خوردم و دلم هوای نی نی خودم رو کرد.وقتی بابایی اومد دنبالم آراد رو به اونم نشون دادم بابایی هم دلش خواست.
عزیزم می دونم از خدا می خوای که این ماه بیای پیشمون....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی